چرا انباشت بیسروصدای طلا، خبر بدی برای ترامپ و نظم مالی آمریکا است؟

بازار؛ گروه بین المللی: تغییرات بزرگ در تاریخ اقتصادی لزوماً با بحران و فروپاشی آغاز نمی شود. گاهی اوقات تغییر جهت قدرت بی سر و صدا از دل تصمیمات محافظه کارانه سرچشمه می گیرد. درست مانند آنچه امروز در بازار جهانی طلا اتفاق می افتد. انباشت بیسابقه طلا توسط بریکس یک واکنش احساسی نیست، بلکه یک حرکت حساب شده در برابر نظم مالی است که برای دههها بر پایه دلار آمریکا بنا شده است. اقدامی که پیامدهای آن برای واشنگتن و شخصیت هایی مانند دونالد ترامپ نگران کننده اما اجتناب ناپذیر است.
دنیا کم کم از دلار دور می شود
گروه بریکس که شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است، دیگر فقط یک بلوک اقتصادی در حال ظهور نیست. بلکه به بازیگری تبدیل شده است که در حال بازتعریف قواعد بازی مالی جهانی است. طبق گزارش ها، این کشورها رسماً حدود ۲۰ درصد از ذخایر طلای جهان را در اختیار دارند. با این حال، اگر آمریکا و متحدانش را هم در نظر بگیریم، این رقم حدود ۵۰ درصد کل طلای جهان است.
این تغییر رویکرد به وضوح نشان می دهد که بخشی از جهان در حال تجدید نظر در وابستگی سنتی خود به دلار آمریکا است. بازنگری که نه با شعارهای سیاسی، بلکه با انتقال واقعی دارایی های استراتژیک همراه است.
۵۰ درصد طلای جهان؛ عددی فراتر از یک آمار
کنترل بر چنین حجمی از طلا فقط یک مزیت مالی نیست. بلکه یک اهرم ژئوپلیتیکی است. طلا دارایی است که به سیستم پرداخت خاصی وابسته نیست، مشمول تحریم نمی شود و نیازی به اعتماد به ناشر یا دولت خارجی ندارد. به همین دلیل افزایش ذخایر طلا به معنای افزایش استقلال استراتژیک کشورهای بریکس در برابر شوک های سیاسی و مالی است.
در دنیایی که پول بیشتر از همیشه سیاسی شده است، طلا بار دیگر به زبان رایج اعتماد تبدیل شده است.
تحریم ها و اثر معکوس تقویت دلار
پس از جنگ در اوکراین و مسدود شدن بخشی از ذخایر خارجی روسیه، پیام روشنی مخابره شد: حتی دارایی های دلاری نیز در صورت بروز درگیری سیاسی کاملاً امن نیستند. این تجربه نه تنها به مسکو، بلکه به پکن، دهلی و بسیاری از کشورهای نوظهور نیز محل تفکر شد.
دلار که زمانی نماد ثبات مالی و بی طرفی بود، به تدریج به یک ابزار سیاسی تبدیل شد. ابزاری که هنوز قدرتمند است، اما هزینه استفاده از آن در آمریکا در حال افزایش است.
طلا؛ یک ملک قدیمی با عملکرد کاملا مدرن
ساچین جاسوجا، رئیس سهام و یکی از بنیانگذاران Centricity WealthTech در هند، این روند را نشانه تنشهای ساختاری در نظم مالی جهانی میداند. به نظر او، سلطه دلار نه با یک شوک ناگهانی، بلکه با تصمیمات تدریجی و هوشمندانه کشورها به چالش کشیده خواهد شد.
انباشت طلا توسط بریکس به معنای کنار گذاشتن دلار نیست. بلکه نوعی محافظت مالی در برابر آینده نامشخص است. در این زمینه، طلا بار دیگر نقش «لنگر نهایی اعتماد پولی» را ایفا می کند.
چرا این روند برای واشنگتن نگران کننده است؟
قدرت دلار ستون اصلی برتری اقتصادی و سیاسی آمریکا در دهه های اخیر بوده است. توانایی تامین مالی کسری های عظیم بودجه، اعمال تحریم های موثر و مدیریت بحران های جهانی به اعتماد جهانی به دلار بستگی دارد.
هر چه کشورها بیشتر تلاش کنند تا ذخایر خود را متنوع کنند، این مزیت های انحصاری ضعیف تر می شوند. بدون نیاز به کاهش رسمی ارزش دلار.
برای دونالد ترامپ، که اقتصاد سیاسی اش مبتنی بر استفاده حداکثری از ابزارهای قدرت مالی آمریکاست، این تحول “خبر بد” تلقی می شود. دنیایی که طلا دوباره در کانون توجه قرار می گیرد، دنیایی است که تهدید تحریم ها و فشار مالی دیگر به اندازه گذشته موثر نیست.
این تغییر ممکن است در کوتاه مدت در نمودارها قابل مشاهده نباشد. اما در دراز مدت، آزادی عمل سیاست خارجی آمریکا را محدود خواهد کرد.
پایان دلار یا تولد نظم چند قطبی؟
انباشت طلای بریکس به معنای پایان دوره دلار نیست. اما این نشانه روشنی از تولد نظمی متنوع تر و چند قطبی است. نظمی که در آن هیچ ارزی قدرت مطلق ندارد و سبدی از دارایی ها – از جمله طلا – زیربنای اعتماد جهانی است.
آنچه امروز در خزانههای طلای بازارهای نوظهور اتفاق میافتد، شاید اولین تیتر رسانههای فردا نباشد. اما می تواند نقطه شروعی برای بازنویسی آهسته تاریخ مالی جهان باشد. این تغییری است که آمریکا باید بپذیرد، و برای سیاستمدارانی مانند ترامپ، بیش از یک یادآوری است که تسلط مالی برای همیشه ادامه نخواهد داشت.










