چگونه آمریکا اسرائیل را قربانی اتحاد با قطر کرد؟
از آنجایی که نتانیاهو آشکارا تحت فشار این توافق قرار داشت، نمیتوانست آزادی گروگانها را پیروزی بداند، بنابراین این ترامپ بود که از آب تیره بیرون آمد و فرصت ایجاد کرد.
به گزارش افق میهن، نتانیاهو معتقد بود که می تواند با تکیه بر حمایت آمریکا در برابر اعتراضات علیه سیاست هایش مقاومت کند. اما او درگیر یک قضاوت نادرست بود. او ظاهراً از حمایت آمریکا مطمئن بود و این اظهارات او را به عنوان یک شخصیت دمدمی مزاج وابستگی شدیدی به حسن نیت ترامپ کرد. لحظه حساس در ۹ سپتامبر بود که نتانیاهو دستور حمله ناموفق به نشست رهبری سیاسی حماس در دوحه را صادر کرد. اعضای حماس درباره طرح آتشبس آمریکا که شامل اسرائیل نیز میشود، گفتگو کردند. در نتیجه حمله اسرائیل، قطر نسبت به نقض حاکمیت خود ابراز خشم کرد و تهدید کرد که از نقش خود به عنوان میانجی خارج خواهد شد. ترامپ باید بین اسرائیل و قطر یکی را انتخاب می کرد. او قطر را انتخاب کرد.
تصویر خارمیان در چارچوب اوباما، بایدن و ترامپ
برای درک چگونگی و چرایی این تصمیم، باید به شرایط بسیار متفاوت دولت اول ترامپ نگاه کنیم. در سال ۲۰۱۷، موضوع فلسطین اهمیت بسیار کمتری پیدا کرد زیرا رهبری فلسطین بین حماس در غزه و فتح در کرانه باختری اشغالی تقسیم شده بود. تصویری که اسرائیل را نیز در زمره حامیان خود قرار داد. اما در این مدت ایران و نیروی اصلی مقاومت در کانون توجه بازیگران منطقه و شرایط پیچیده سوریه قرار داشت.
باراک اوباما، سلف ترامپ، می خواست از خاورمیانه فاصله بگیرد و بر اقیانوس هند و اقیانوس آرام تمرکز کند. او از مداخله در جنگ داخلی سوریه امتناع کرد، اگرچه زمانی که داعش، جانشین القاعده، از سوریه عقب نشینی کرد و به سمت بغداد پیشروی کرد، مجبور شد نیروهایش را به عراق بکشاند. وی همزمان طرح جامع اقدام مشترک با تهران را امضا کرد. به این ترتیب اوباما نه تنها با اسرائیل، بلکه با سعودی ها و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز مخالفت کرد. این گروه از بازیگران به دنبال کنترل قدرت ایران بودند.
اما اوباما با انزجار بر رژیم مستبد سعودی تمرکز کرد. رویکردی متفاوت از ترامپ دونالد ترامپ که جذب ثروت و قدرت پادشاهی شده بود، ریاض را به عنوان اولین سفر خود پس از به قدرت رسیدن در سال ۲۰۱۷ انتخاب کرد. او سپس توافق هسته ای ایران را لغو کرد و مدعی شد که می تواند با موج تحریم ها به توافق بهتری دست یابد. این امر به ناچار منجر به غنی سازی بیشتر اورانیوم توسط ایران به غلظت های بالاتر شد.
در ژانویه ۲۰۲۰، پس از مرگ پیمانکار آمریکایی، ترامپ دستور ترور فرمانده ایرانی قاسم سلیمانی را صادر کرد و مقدمات توافق ابراهیم را هموار کرد. قراردادی که عمدتاً معاملاتی است. این توافقها که عمدتاً توسط جرد کوشنر، داماد ترامپ تنظیم شد، مهمترین دستاورد سیاست خارجی دوره اول ترامپ بود.
با این حال، از آنجایی که حماس ممکن است آسیب ببیند اما از بین نرود، اصرار بر حذف آن به فرمولی برای جنگ بی پایان تبدیل شد. از سال ۲۰۲۱، جو بایدن تلاش کرد تا دامنه این توافقات را گسترش دهد و عربستان سعودی را مجبور به پذیرش پیمان ابراهیم کند. او همزمان تلاش کرد تا توافق هسته ای ایران را احیا کند، اما پیشرفت چندانی حاصل نشد. در نهایت، بایدن به دلیل احساس ضعف ناشی از خروج ناگهانی از افغانستان در تابستان ۲۰۲۱ و سپس روسیه و اوکراین، راه خود را گم کرد. توافق عربستان و اسرائیل که با وعده فروش تسلیحات آمریکا تسهیل شده بود، قریب الوقوع بود، اما با حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ مانع شد.
قضاوت های نادرست بی بی
پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، همه چیز تحت الشعاع جنگ و بحران انسانی غزه قرار گرفت. بایدن بارها از نتانیاهو خواست که دست از کار بکشد. اما شرکای دست راستی بی بی شکست حماس را به بازگشت گروگان ها ترجیح دادند. از آنجایی که حماس ممکن است آسیب ببیند اما از بین نرود، اصرار بر لزوم از بین بردن آن به فرمولی برای جنگ بی پایان تبدیل شد. جنگی که در آن اسرائیل نه تنها به فعالیت این گروه لطمه زد، بلکه با حملات شدید به حزب الله و دیگر اعضای مقاومت، راه را برای رویارویی بی سابقه با ایران هموار کرد. تحولات عصر نیز اکنون ارزش در نظر گرفتن دارد. شورشیان تحت حمایت ترکیه علیه دولت اسد پیشروی کردند و نه ایران و نه روسیه نتوانستند جلوی آنها را بگیرند.
سقوط دولت اسد وضعیت خاورمیانه را به شکلی بی سابقه تغییر داد. در حالی که ترامپ برای مراسم تحلیف خود آماده می شد، توافق آتش بس میان اسرائیل و حماس با حمایت استیو ویتکف، فرستاده وی به دست آمد. رئیس جمهور آمریکا دومین دوره ریاست جمهوری خود را با وضعیتی ظاهرا آرام آغاز کرد. بار دیگر پادشاهی های خلیج فارس را به عنوان اولین مقصد سفر خود انتخاب کرد. کشورهایی که خانواده او مرتباً با آنها تجارت می کنند و همیشه از دیدن او خوشحال به نظر می رسند.
این بار او به قطر رفت و در سال ۲۰۱۷ آنجا را از دست داد. دوحه سرمایه گذاری های بزرگ ایالات متحده را جشن گرفت و حتی یک هواپیما به ترامپ داد. پیش از این، قطر نقش ویژه ای به عنوان میانجی داشت و با میزبانی از حماس و پایگاه نظامی آمریکا، عمل گرایی خود را نشان داد. این بازیگر در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ با امارات متحده عربی و عربستان سعودی اختلاف داشت. امارات و بحرین به پیمان ابراهیم پیوستند. قطر و سعودی ها به آن نپیوستند. این توافقات در زمان جنگ غزه منعقد شد. هیچ کشور عربی روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع نکرده است، اگرچه تنش ها در ماه های اخیر افزایش یافته است.
مارس گذشته، نتانیاهو متوجه شد که اگر آتش بس تا زمانی که حماس هنوز در غزه حضور دارد، آتش بس ادامه یابد، بعید است ائتلاف او زنده بماند. او دلیلی برای توقف این روند پیدا کرد. پیش از این، وضعیت برای مردم غزه وحشتناک بود. با محاصره کامل، اکنون در وضعیت غیرقابل تحملی قرار گرفتند. بنابراین، با توجه به اینکه اسرائیل همه تقصیرها را بر عهده دارد، حماس نیازی به دادن امتیازات اساسی برای دستیابی به آتش بس جدید نمی دید. تلاش های ویتکاف برای احیای محاکمه پیشرفت چندانی نداشت و ترامپ دیگر به آن علاقه ای به نظر نمی رسید.
با این حال، غرایز مذاکره ترامپ باقی ماند. وی ویتکاف را برای توافق با ایران آماده کرد. اما حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات ایران هرگونه امکان توافق احتمالی را از بین برد. در همین حال، اسرائیل به دلیل شیوه ای که جنگ را به راه انداخت، به طور فزاینده ای منزوی شد و رویکرد جناح راست برای بیرون راندن فلسطینی ها از غزه و الحاق کرانه باختری اشغالی، این انزوا را تقویت کرد. مقاومت در برابر سیاست های اسرائیل افزایش یافت.
دولت های اروپایی از جمله فرانسه و بریتانیا تصمیم گرفتند کشور فلسطین را به رسمیت بشناسند. این اقدام تا حد زیادی نمادین بود. دولت ترامپ فعالانه با این ایده مخالف بود. در شرایطی که حمایت سنتی از اسرائیل، به ویژه در میان جوانان، در ایالات متحده رو به کاهش بود، همین بیانیه مایه آرامش نتانیاهو بود. به همین دلیل حمله اسرائیل به دوحه پاشنه آشیل این بازیگر شد. امید این بود که رهبری سیاسی حماس در یک لحظه نابود شود. این به معنای لغو توافق آتش بس است که ویتکاف و کوشنر روی آن کار می کردند. اما با شکست این حمله، رهبران زنده ماندند و روند صلح تقویت شد.
فرصت طلبی ترامپ
قطر عصبانی بود و بنابراین ترامپ نیز عصبانی بود. درد و رنج مردم فلسطین یک مسئله بود. شرمساری دوستان موضوع دیگری است. ترامپ تمام تلاش خود را کرد تا نشان دهد در طرح اسرائیل دخالتی ندارد و قول داد که این حمله تکرار نشود. ترامپ اکنون نه تنها آتش بس را روی میز گذاشته است، بلکه طرح بلندپروازانه تر «روز بعد» را نیز روی میز گذاشته است. باید قول هایی داده می شد که اخراج اجباری فلسطینی ها، اشغال غزه، الحاق کرانه باختری و حداقل امکان تشکیل کشور فلسطین وجود نخواهد داشت.
قبل از انتشار این طرح، نتانیاهو توانست برخی از جمله بندی ها را در رابطه با انحلال حماس و خروج اسرائیل تغییر دهد (که ممکن است دلایلی برای ماندن در موضع ارتش اسرائیل داشته باشد)، اما بر جهت کلی این طرح تأثیری نداشت. تنها چیزی که او می توانست در مورد دولت فلسطین بگوید مخالفت ترامپ با این طرح بود. ترامپ نه تنها او را مجبور به امضای توافقنامه صلح غزه کرد، بلکه از نخست وزیر اسرائیل خواست از قطر عذرخواهی کند. از آنجایی که نتانیاهو آشکارا تحت فشار این توافق قرار داشت، نمیتوانست آزادی گروگانها را پیروزی بداند، بنابراین این ترامپ بود که از آب تیره بیرون آمد و فرصت ایجاد کرد.
می توان گفت اولین قدم ها سخت ترین هستند. دولتهای عربی و ترکیه قول میدهند تا زمانی که ترامپ اسرائیل را کنترل میکند، پایبندی حماس را تضمین کنند. اگر نیروی تثبیت کننده با موفقیت معرفی شود؛ اگر توانمندی های برجسته نظامی حماس از بین برود. اگر قدرت انتقالی بتواند زندگی در غزه را کمتر بدتر کند. اگر منابع صرف رفاه شود؛ و اگر تشکیلات خودگردان فلسطین بتواند اصلاحات را اجرا کند – که به معنای اگرهای بزرگ است – یک کشور جوان فلسطینی در طول زمان پدید خواهد آمد. اسرائیل نمی تواند کار زیادی در این مورد انجام دهد.