گوشی قاپی‌های پسر دانشجو فقط برای هیجان!
پسر دانش آموزی که به دلیل هیجان با همدستی دوستش اقدام به سرقت گوشی می کرد در جدیدترین سرقت خود گوشی موبایل یک والیبالیست سرشناس را به سرقت برد.
چندی پیش مرد جوانی با مراجعه به پلیس از سرقت گوشی تلفن همراهش خبر داد. وی گفت: در خیابان راه می رفتم و با تلفن همراهم صحبت می کردم که دو پسر جوان موتورسیکلت به من نزدیک شدند و در یک چشم به هم زدن موبایلم را گرفتند.
اگرچه سارقان صورت خود را پوشانده بودند، اما خالکوبی های روی بدن آنها نمایان بود.
یکی از آنها خالکوبی شبیه به یک شخصیت انیمه روی گردن خود داشت و موتورسیکلت آنها گران بود.
با شکایت مرد جوان که از والیبالیست های کشور بود بلافاصله تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی وارد عمل شدند و در اولین اقدام دوربین های مداربسته اطراف محل سرقت را بررسی کردند. دوربین ها نشان می داد که سارقان نه تنها صورت خود را پوشانده بودند، بلکه شماره پلاک موتورسیکلت خود را نیز پوشانده بودند و شماره آن مشخص نبود.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان با سارقان سریالی گوشی مواجه شدند. بررسی دوربین های مداربسته اطراف محل سرقت ها و اظهارات شاکیان حاکی از آن بود که این سرقت ها توسط اعضای یک باند انجام شده است. باندی که در بیشتر سرقت های خود از موتور سیکلت های مدل بالا استفاده می کردند و در تمامی سرقت های خود از ماسک و کلاه استفاده می کردند.
در ادامه کارآگاهان موفق شدند یکی از سارقان به نام وحید را که خالکوبی کرده و از مجرمان سابقه دار بود شناسایی کنند.
با شناسایی هویت پسر جوان، کارآگاهان مخفیگاه وی را زیر نظر گرفتند و در نهایت موفق به دستگیری پسر جوان شدند و در بازرسی ها تعدادی گوشی مسروقه نیز کشف شد. مظنون جوان که با ارائه مدارک پلیسی به سرقت های سریالی گوشی با همدستی پسر جوانی به نام امیر اعتراف کرد. امیر نیز با دستور دادسرای ویژه به اتهام سرقت دستگیر شد و متهم به سرقت گوشی تلفن همراه این والیبالیست اعتراف کرد.
من نیازی به پول نداشتم
امیر دانشجوی مهندسی است و نه تنها نیاز مالی ندارد، بلکه وضعیتش به قدری خوب است که یک موتورسیکلت گران قیمت هم خریده و با آن سناریوی سرقت را انجام داده است.
چرا دزدی کردی؟
من به پول نیاز نداشتم، اما هیجان می خواستم. زندگی من یکنواخت شده بود و به همین دلیل تصمیم گرفتم هیجان را وارد زندگی ام کنم.
چگونه با همدست خود آشنا شدید؟
با وحید در اینستاگرام آشنا شدم. عکس های جالبی که در صفحه اش گذاشت توجه من را جلب کرد. او پسر خوشتیپی بود و ظاهری شیک و ثروتمند داشت اما وقتی با او آشنا شدم متوجه شدم که این همه پول را از طریق دزدی به دست آورده است.
وقتی متوجه این ماجرا شدید به دوستی خود ادامه دادید؟
آره. چون وحید تنها کسی بود که توانست زندگی من را تغییر دهد. وقتی فهمید من هم دنبال هیجان هستم پیشنهاد داد با هم دزدی کنیم.
از دزدی نمی ترسی؟
من می ترسیدم، اما هیجان قوی تر از ترس بود. البته من در همه دزدی ها نقش نداشتم. دزدی ها با موتور مدل بالا کار من بود. این را هم بگویم که از این دزدی ها پولی نگرفتم. یعنی من خودم از وحید خواستم که سهمی به من ندهد، چون واقعاً نیازی به پول نداشتم.
آیا می دانستید یکی از بازنده ها والیبالیست است؟
نه ما به چهره بازنده ها نگاه نمی کنیم. آن موقع آنقدر استرس داریم که هدفمان فقط گرفتن موبایل است و وقتی مالباختگان دزدی می کنند به چهره ما نگاه نمی کنیم.
